torsdag 12 november 2015

 
 

از زمانیکه به عنوان پناهنده سیاسی در یک کشور اروپائی بالنسبه آزاد زندگی می کنم چشمم بر روی بسیاری مسائل باز تر شد. وقتی به عنوان پناهنده وارد یک کشور می شوی ، بدون اما و اگری جزو یک اقلیت می شوی. اقلیتی که تعریف ندارد ولی یک برچسب دارد "خارجی" . یک دفعه خارجی می شوی . زبانت، چهره ات، اسمت، دینت ، "عجیب" می شود. برچسب خارجی مرز جغرافیائی ندارد و از افریقا تا چین ، از شیلی تا چچن ، از شرق تا غرب دنیا را شامل می شود. یک زمان در محیط زندگی می کنی که "خارجی نشین" خوانده می شود و گاه به بیش از صد زبان تکلم. فارس زبان بودن نیز کمکی نمی کند. در ضمیرت چیزی بیدار می شود. در ضمن اینکه "غریب" هستی ، حقوقت را به تو تذکر می دهند. کسی نمی تواند به دلیل سیاه و یا سفید بودن بر اساس قانون احساس برتری کند (البته نژاد پرستی ساختاری در جامعه جای بحث خود را دارد* ) اما شرایط وبه خصوص شیوه حرف زدن و لهجه داشتن به تو یاد آوری می کند که تو از ما نیستی . وقتی که به خاطر اسمت برای مصاحبه کار دعوت نمیشوی، وقتی که در صف گرفتن یک آرپارتمان اجاره باید سالها در نوبت باشی . وقتی که تمام سعی خود را می کنی که کلمات را درست ادا کنی و دهها بار مورد سئوال قرار می گیری که چه گفته ای . و این بود که من را بر آن داشت نسبت به آنچه در شهرهای ایران رخ می دهد واکنش نشان دهم. این مسئله قبل از اینکه مسئله ترک زبانان ایرانی باشد باید مسئله من فارس زبان باشد اگر به حقوق برابر انسانها احترام می گذارم . اگر می گویم حقوق بشر. باید که اعلامیه جهانی حقوق بشر را بدون هیچ اما و اگری بپذیرم و برای گسترش آن فعالیت کنم بهر قیمتی. برانگیختگی ترک زبانان ایرانی فقط به این برنامه تلویزیونی مربوط نمی شود و ریشه در سالیان تبعیض دارد.
بحث زبان و ملیت بیشتر در کشورهائی مطرح می شود که دیکتاتوری است. حاکمان مستبد برای نفوذ بیشتر و ترس مردم را از اینکه به زبان مادری خود صحبت کنند محروم می کنند. کشور هند با جمیتی نزدیک به یک میلیارد نفر صدها زبان رسمی دارد ولی همه خود را هندی می دانند. کشور سویس سه زبان رسمی دارد. دیکتاتوری فاشیستی مذهبی حاکم بر ایران همه را آنطور می خواهد که در چهار چوب از پیش ساخته اش جا بگیرند . یک زبان و یک وذهب و یک دین خود ساخته و حتی لباس را باید این حاکمان بر مردم تحمیل کنند کما اینکه در دوران پهلوی هم این داستان تا حدی شبیه به این الان بود. بحث فقط یکی است و آن هم آزادی است و دمکراسی و مردم سالاری است و بس.
حکومت های مستبد به صورتی فرصت طلبانه با مسئله اقلیت های ملی ومذهبی برخورد کرده اند. و هر زمان که نیازشان بوده از آنان استفاده کرده اند. آن زمان ترک غیور و شجاع است که دنبال رو ولی فقیه باشد و دست در سرکوب مردم داشته باشد (تشکیلات بسیج ضد مردمی و نیروهای مساجد از این دست است. که ترکها وفارس ندارد. در همه شهرها و روستای های ایران چنین مزدورانی وجود دارند و حاضر به اجرای دستور بی وچون چرای فرماندهان بسیجی خود هستند.) دعوا وجنگی بین ترک وفارس وجود ندارد. در حقیقت دعوا وجنگ اصلی با دیکتاتوری حاکم بر ایران است. در شعارهای مردم این برانگیختگی کاملا مشهود است. یک برنامه تلویزیونی بی محتوا نمی تواند باعث شود که مردم شعار "هیهات منا الذله" را سر بدهند. بغض فرو خفته سالیان سرکوب وتبیعض سر باز می کند. بر ماست که با تمام قوا برای تأمین حقوق بر حق مردم ایران از ترک وبلوچ، کرد ولر ، عرب و ترکمن قیام کنیم . ایران زیباترین وطن خواهد شد زمانیکه انسانها ارزشی برابر داشته باشند.

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar