torsdag 1 september 2016

اين خطوط را براى #هيلاصديقى درست بعد از #اعدام ضد انسانى #ريحانه نوشتم!
کلام کوتاه !!!!
خانم هیلا صدیقی این زن را می شناسید
یکماه پر از التهاب و پر از بیم امید ، تماس گرفتن با مجامع حقوق بشری، گرفتن اطلاعیه ،در خواست برای لغو اعدام ریحانه به ثمر نرسید و در کمال اندوه که او پس از هفت سال شکنجه سر بردار شد. ازجزئیات روند دادگاه ریحانه اطلاع دقیقی ندارم. ولی یک چیز ثابت است که ریحانه به خاطر دفاع از خودش و شرافتش دست به این کار زده است. خانم محترم این حداقلی است که یک زن باید درک کند ویک لحظه خودش را به جای ریحانه بگذارد و به او صدها بار حق دهد که از خودش دفاع کند.
و اما شما گفته اید که سروصدائی که برای لغو اعدام ریحانه بلند شد باعث اعدام وی شد و از همین هم پا فراتر گذاشته اید و گفته ایدکه جریانها ویا افرادی برای مطرح کردن خودشان به این آتش دامن زدند.
من حرف و گفته های شما را سند می گیرم و نتیجه گیری می کنم که :
1 – روند دادرسی و دادگاه به هیچ وجه عادلانه نبوده و مدارک موجود در پرونده کافی نبوده است که پس از هفت سال یک نفر را به خاطر سرو صدای گروهی فرصت طلب و جویای نام اعدام کنند.
2- در مقابل رژیم و ارگانهای سرکوبش باید مطیع بود و هر آنچه که آنان خواستند را انجام داد به زبانی که مردم ایران خوب می فهمند توبه کرد و مجیز گو شد و سند برائت داد. تازه همه این ها کافی نيست باید راه وروش زندگی بعد از توبه را به خواست بیت رهبری و دستگاههای سرکوبش ادامه داد.
برای بهتر روشن شدن موضوع بگذارید چیزی را تعریف کنم.
زن جوانی را می شناختیم که شعر می گفت و محبوب خاص و عام شده بود. شعر هایش از طریق رسانه های مجازی پخش می شد و همه از صیمیم دل دوستش داشتند و به جذابیت کلامش و موضوعات مطرح شده در اشعارش آفرین می گفتند . در کار شعر نو آور نبود و بیشتر مثنوی می سرود و لی از لب وچشم یار نمی گفت و برای وطنش می سرود. از آنجا که رژیم دید ممکن است این زن و اشعارش دلیل و انگیزه ای برای ایستادگی در مقابل خودش باشد، زن را دستگیر می کند. آه افسوس از دل ملتی بر می خیزد و برایش دعا میکنند.صحفات دنیای مجازی پر از خبر دستگیری او می شود و افراد و جریانهای مختلف به همان سیاقی که باید با ارگان های حقوق بشری تماس می گیرند و در خواست آزادی او را دارند.دیری نمی گذرد که این زن جوان از زندان آزاد می شود و همه نفسی ازآرامش و شادی بر می کشند که شاید آزادی وی درنتیجه فعالیت های آنان باشد. زن جوان ازدواج می کند و اگر درست در خاطر داشته باشم مشتی از خاک وطن را به عنوان مهریه می خواهد. " چه زیبا و عاشقانه" !!!!
اما دیگر این شاعر جوان ما شعر برای مردم نه می گوید و نه می خواند! یک دفعه می بیینم که او با شالی بنفش همچون شاعرهای دوران "شاه محمود غزنوی" مجیز گوی شده و به بلند گوئی تبدیل که از حق خود برای شرکت در یک نمایش اجتماعی به کارگردانی برادران اطلاعاتی غزلسرائی مى كند! خانم هيلا صديقي اين زن را مى شناسيد؟؟؟

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar